خستگی مامان
پسر گلم سلام امید وارم حالت خوب باشه و خستگی راه خونت و بلد تباشه الان که دارم این مطلب رو میذارم شما خواب هستید و من هم با یه دنیا خستگی و سر در گمی تنها راهی که به ذهنم رسید این بود که سیستم و روشن یا به قول شما شوشن کنم و بیام تو وبلاگت یه سری بزنم. شاید بپرسی چرا خسته ؟چند روزی هست که داریم جمع و جور میکنیم که بریم دیگه بریم خونه ی خودمون .خوب آره خوشحال که هستم خیلی هم خوشحالم و بیشتر از من و بابا شما خیلی خوشحال هستی از اون روزی که رفتیم خونه رو دیدیم و به شما گفتیم این خونه جدیدمون شما هم روز شماری میکردی که بریم، هر روز میگفتی :مامان کی میریم خونه جدیدمون ؟ مامان:به زودی میریم امیر عباس :پاشو وسایلمو جمع کن میخوام ...
نویسنده :
مامان
18:39